پیاده تا عرش
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 آبان 28 توسط فاطمه ایمانی | نظر

سالروز ازدواج امیر المؤمنین امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها مبارک باد.

 

 

دشت و دریا، جملگی، پر از کلمات سحرانگیز صبح شده اند. « چه فرخنده شبی » را ستارگان انتظار کشیده بودند!
همه جا سفره های مهرآفرینِ « مبارکباد » گسترده شده است.
نام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام ، لب ها را به شادی واداشته است. نوبت عاشقی را در چشم هایِ اکنون می شود خواند. سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است.
آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است؛ با ادب و احترام تا از این مجلس باصفای صمیمیت، نکته برداری کند. دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آوَرَد. دنیا، درس آموز نوربارانی این عشق است.
آوای خوشِ تغّزل در این پیوند، شاعران را به سمت شگفت آوری گل ها کشانده است. هر سو نگاه می کنی، شادی سوسو می زند « ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما » درود بر پیامری که این دو نور مشابه را با دستان سرشار از میمنت، به امتزاج درآورد.
دل را باید گفت تو از این مجلس بی ریا چقدر فاصله داری؟
مبادا سهمی از شادی نبری! مبادا بی بهره مندی و بهکامی، تنها نظاره گر باشی!
« چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی غش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمی باید».
( محمد کاظم بدر الدین )

 





طبقه بندی: ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 آبان 10 توسط فاطمه ایمانی | نظر

جهت دریافت تصویر در اندازه ی حقیقی روی تصویر کلیک کنید.

 

در فتنه ی روزگار گر تنهاییم

در کشمکش تمام طوفان هاییم

پاییز به جانمان نشسته است ولی

دیده به ره " بهار انسانها " ییم

 

برگرفته از وبلاگ :اس ام اس های مثبت

 





طبقه بندی: تصویر تقویم آبان 88
نوشته شده در تاریخ جمعه 88 آبان 8 توسط فاطمه ایمانی | نظر

 

هشتمین شمس و هویدای ظهور
روز تبریک و تمنای ظهور

جمعه هشت هشتم هشتاد و هشت
باشد این آدینه امضای ظهور

 

 




طبقه بندی: تصویر،  امام رضا علیه السلام
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 مهر 28 توسط فاطمه ایمانی | نظر بدهید

    

نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی

                        نمایش تصویر در وضیعت عادی                        

 

 





طبقه بندی: تصاویر متحرّک
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 مهر 27 توسط فاطمه ایمانی | نظر

 

   

تصاویر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و بیت النور ایشان

ماه ذیقعده پر از شور و صفا آمده است
گلی از گلشن آل مصطفی آمده است


سر زد از بیت ولا ماه روی معصومه
در مدینه خواهر پاک رضا آمده است 

 

چه گویم در مقام تو , تو ای روح اهورایی , تو نور چشم خورشیدی
تو فاطمه ای , تو معصومه ای ، تو کریمه ای . . .





طبقه بندی: تصویر،  ولادت حضرت معصومه،  روز دختر
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 مهر 12 توسط فاطمه ایمانی | نظر

نذر می کنم خدا .... آدمی دگر شوم .... قصد می کنم که من .... خالی از شرر شوم
هست نیتم هنوز .... بندگی کنم تو را .... شاید عاقبت دلم .... حور جنتی شود
قصه اش دراز بود .... آن هبوط سرد، لیک .... نور تو دلیل شد .... آدمی دگر شوم
سخت سینه ها خدا .... زنده های مرده اند .... نیست باورم که من .... مرده ای دگر شوم
خاک قسمتم شده .... هادی ام شو ای خدا .... طالب سمن شوم .... سوخت آنچه داشتم
هر چه را که کاشتم .... معصیت دلیل شد .... معرفت نداشتم .... هستیم تباه شد

مال شر ناس شد .... صبر کن خدا خدا .... باورت نداشتم .... قادر، اولش کجاست ؟
فرصتی هنوز هست؟ .... آدمی دگر شوم .... تنگ گشته وقت نیست .... فرصت درنگ نیست
ای خدا مدد رسان .... بنده ای دگر شوم .... گفته ای تو هل اتی .... خواب بوده ام همی
ای خدا مدد رسان .... آدمی دگر شوم .... واقعه چه سخت بود .... سهم من شکنج بود

نازک است چه پوستم .... آتشش شرنگ بود .... آن جزا هنوز هست .... آدمی که خوب بود
قامتی ز نور بست .... داد در رَهَت خدا .... آنچه داشت .... غفور هست

بنده ای که خوب بود .... جای او چو هور هست .... چشمهای پاک را .... رو به زور به زور بست
الغرض .... تمام شد .... عاقبت زمان، فغان .... قسمتت تو خود کنی .... نور یا شرر بدان
دوزخ آ ن گناه توست .... گوشها، زبان توست .... بخل ها، حسادتست .... هیزمش، تباه توست
نیّتت چو پاک شد .... قصد تو صیام شد .... بذل چون مرام شد .... زیر آن درخت سبز
می شوی به روی تخت .... جام های نقره گون .... مل، شراب شهد گون
حوریان طبق طبق .... ذکر رب به لب به لب .... بهرت آورند نور .... از غفور ، صبور، نور
نذر من هنوز هست .... معصیت ، هبوط هست
بد شدن ، سقوط هست .... آدمی چو حور هست
لیک من هنوز هم .... نیتم به خوب هست
امضاء : انسان
( اثر: منیره بیطرفان ـ قم )





طبقه بندی: نامه،  شعر،  انسان،  خدا
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 شهریور 16 توسط فاطمه ایمانی | نظر

روزی مردی خواب عجیبی دید.
دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای آنها نگاه می کند
.
هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند
.
مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چکار می کنید؟

فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم را از خداوند تحویل می گیریم .
مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که کاغذ هایی را داخل پاکت می کنند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند
.
مرد پرسید : شماها چکار می کنید ؟

یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم .
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته
.
مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه می کنید و چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی عده ی بسیار کمی جواب می دهند .
مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد : بسیار ساده فقط کافیست بگویند: خدایا شکر





طبقه بندی: داستان کوتاه
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.