یک روز زنگ تفریح تو دفتر مدرسه نشسته بودم. مادر یکی از بچه ها اومده بود مدرسه تا از اوضاع و احوال درسی دخترش مطّلع بشه. یه حرفی از زبان اون مادر شنیدم که خیلی متعجّب شدم.
مادر به مدیر مدرسه گفت: خانم مدیر! جون شما و جون دخترم. تا وقتی که دخترم پیش خودمه خیالم راحته، ولی وقتی میاد مدرسه دیگه تربیتش به دست شماست. تو را به خدا مراقبش باشید . می ترسم دوستان ناباب، دخترم را به راه خلاف بکشند. خصوصا که جدیدا با یه پسر دوست شده. هر چی هم بهش میگم به حرفم گوش نمیده.
لابد پیش خودتون می گویید این مادر که حرف بدی نزده و صحبت هاش کاملا طبیعیه! ولی من اون مادر را دیدم و شما ندیدید. آرایش غلیظ و زننده ی صورتش اونقدر ناجور بود که دیگه مانتو کوتاه و تنگش با اون شلوار کوتاه و چکمه های بلندش و شال باریکش که موهای رنگ کرده اش را از جلو و عقبش بیرون ریخته بود به نمایش نمی اومد.
پ . ن :
درسته که جامعه نقش به سزایی در تربیت فرزندان ما داره، امّا یادمون باشه که این جامعه را خود ما می سازیم.
خواب دیدم دنیا عوض شده.
خواب دیدم دورویی و ریا جای خودش را به یکدلی و یکرنگی داده.
خواب دیدم دروغ و تهمت جای خودش را به صداقت و پاکی داده.
خواب دیدم غیبت و بدگویی جای خودش را به گذشت و جوانمردی داده.
خواب دیدم خدمت به هم نوع ـ بدون منت ـ یه امر عادی شده و همه بی هیچ توقعی به هم کمک می کردند.
خواب دیدم همه به دیده ی پاکی به هم نگاه می کردند.
خواب دیدم هیچ کس از پشت به همدینش خنجر نمیزد.
خواب دیدم حرمت ها حفظ میشد و هتاکی به همنوع معنایی نداشت.
خواب دیدم بی پروایی و بی حیایی تموم شده.
خواب دیدم ریختن آبروی مؤمن خدا کاری زشت شمرده میشد و همه از این کار دوری می کردند.
خواب دیدم امر به معروف و نهی از منکر در جای اصلی خودش اجرا میشد.
خواب دیدم همه به فکر جلب رضایت خدا هستند.
خواب دیدم نمازها با حضور قلب خوانده میشد.
خواب دیدم دعاها خالصانه بود.
خواب دیدم همه منتظرند و چشم به راه.
خواب دیدم ...
( این مطلب رو یکسال و نیم قبل نوشتم. حالا برگشتم مرورش میکنم می بینم که دیگه حتی تو خواب هم این چیزارو نمی بینم.
خدایااااااااااااااااا )
جمعه 11/2/88
سلام
چند وقت پیش، آبجی صبا از من دعوت کرد تو نهضت ضد مسنجری که راه انداخته شرکت کنم، ولی مسائل مهمتر باعث شد که این موضوع در حاشیه قرار بگیره. از اونجایی که آبجی صبای عزیزم را خیلی دوست دارم و نمی تونم درخواستش را رد کنم، با یک معذرت خواهی و کمی تأخیر درباره مسنجر می نویسم.
مسنجر هم خوبه هم بد. مفید یا مضر بودنش، بستگی داره به اینکه چه کسی و چه طوری از اون استفاده کنه. هیچ ربطی هم به جنسیت زن و مرد نداره.
منظورم ارتباط این دو نیست. منظورم اینه که چه زن و چه مرد باید بدونند دارند با کی ارتباط برقرار می کنند و به این دنیای مجازی اعتماد نکنند.
اگه ظرفیتش را دارید که هر کسی را ادد نکنید و با هر کسی چت نکنید ، می تونید یه آی دی برای خودتون بسازید و از مسنجر بهترین استفاده ها را ببرید وگرنه خیلی باید مراقب باشید.
شاگردی داشتم که می گفت قبلا از روی بیکاری و شیطنت هک میکرده که البته یک بار طرف آشنا دراومده و حسابی ضایع شده، به همین خاطر توبه کرده و دیگه هک نمیکنه. میگفت وقتی در مسنجر به طرف مقابل سلام میکردم به محض اینکه جواب سلامم را میداد، شماره تلفن منزلش و پسوردش را در می آوردم.
نمیدونم حرفاشو تا چه حد باید باور کنم، ولی از اونجایی که مخ کامپیوتر بود من حرفاشو قبول کردم. خدا را شکر این شاگرد ما از کارهای زشتش پشیمون شد و توبه کرد ولی واقعا برام جای سؤاله که اذیت کردن دیگران و آرامش روانی اونها را به هم زدن چه لذتی می تونه داشته باشه؟
از اونجایی که من در شهری که ساکن هستم، غریبم و دوست و آشنای کمی داریم، ارتباط از طریق مسنجر با دوستان روحیه مضاعفی به من می دهد، خصوصا مواقعی که هیچ کس را برای همنشینی ندارم و دلم هوای شهر و دیارمون را میکنه. علاوه بر این موفق شدم با دوست خوبم احلام عزیز که به خاطر ادامه تحصیل همسرش در خارج از کشور به سر می بره با هزینه کمتری صحبت کنم و یک دنیا خوشحالش کنم. از فواید دیگه مسنجر برای من اینه که خیلی از اطلاعاتی که در زمینه ی کامپیوتر و وبلاگ نویسی و کدهای
html دارم از همین طریق به دست آوردم. مهمترین فایده اش، آف های زیبایی هست که دوستان می فرستند، جملاتی که سرشار از مضامین زیبا و عمیق ادبی، علمی و اعتقادی می باشد.پ ن :
1. هیچ وقت فراموش نکنید، اینترنت مثل یک شهر برفیه. اگه کسی بخواد تعقیبتون کنه، راحت میتونه جای پاهای شما را دنبال کنه و پیداتون کنه.
2. خواهشا هر وقت مشکلی برای کسی تو نت پیش اومد که باعث شد نت را ترک کنه، عجولانه درباره اش قضاوت نکنید و درصدی هم احتمال بدهید که بیگناه مورد ظلم قرار گرفته. ( این تیکه را به خاطر بهار جون عزیزم که مجبور شد نت را ترک کنه، گفتم )
3. تا زمانی که امکان ارتباط حقیقی براتون وجود داره و می تونید با دوستانتان دیدار کنید، به چت روی نیاورید.
امام رضا علیه السلام فرمود:
ایمان بندگان کامل نشود مگر اینکه در آنها سه خصلت باشد:
فهم عمیق دین ، نیکو اندازه گیری در معیشت ، صبر و شکیبایی بر مصیبت ها و گرفتاری ها.
شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر امام جعفر صادق علیه السلام در زمان هیچ کدام از امامان وجود نداشته است.
در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقه ای در جامعه ی اسلامی به وجود آمده بود و علوم مختلفی در آن دوران پدید آمده بود. علومی مثل علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام، علم طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و ....
امام صادق علیه السلام با توجه به فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود، حوزه ی وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته ای مانند: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، جابر بن حیّان و ... تربیت کرد که تعداد آنها بالغ بر چهارده هزار نفر می باشد.
هشام بن حکم سی و یک جلد کتاب نوشته و جابر بن حیان بیش از دویست جلد در زمینه ی علوم گوناگون تصنیف کرده. جابر به عنوان پدر علم شیمی مشهور شده است و کتابهایش به زبان های گوناگون اروپایی در قرون وسطی ترجمه شده.
شاگردان امام صادق علیه السلام منحصر به شیعیان نبودند و از پیروان سنّت و جماعت نیز از محضر آن حضرت برخوردار می شدند. در رأس آنها « ابو حنیفه نعمان بن ثابت » قرار دارد که دو سال شاگرد امام بوده و می گوید: « لو لا السّنتان لهلک نعمان » اگر آن دو سال نبود نعمان هلاک می شد.
عصر امام صادق علیه السلام عصر برخورد اندیشه ها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود و به همین دلیل شبهات و اشکالات گوناگونی پدید می آمد، به همین دلیل امام جهت معرفی اسلام و مبانی تشیّع؛ مناظرات متعدد و پرهیجانی با سران و پیروان این فرقه ها و مسلک ها داشت و طی آنها با استدلال های متین و منطق استوار، پوچی عقاید آنان و برتری مکتب اسلام را ثابت می کرد.
پ . ن :
1. منبع نوشته های فوق کتاب ( سیره ی پیشوایان ) تألیف آقای مهدی پیشوایی می باشد. این کتاب علاوه بر بیان زندگی ائمه ی معصومین علیهم السلام، به تحلیل زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایشان نیز پرداخته است.
2. آنچه نوشتم فقط قطره ای از دریای دانشگاه امام صادق علیه السلام بود.
